دلائی

لغت نامه دهخدا

دلائی. [ دَ ] ( ص نسبی ) دلایی. نسبت است به دَلایة، که شهری است در سواحل بحر اندلس. ( از الانساب سمعانی ). رجوع به دلایی و دلایة شود.

دلائی. [ دَ ] ( اِخ ) شرقی بن ابوبکر دلائی ، از فاضلان مغرب بود که به سال 1019 هَ. ق. در شهر دلاء متولد شد و در سال 1079 در شهر زاویه درگذشت. او راست : شرح الشفاء و حاشیه بر مطول. و نیز نظمهایی دارد. ( از الاعلام زرکلی ج 3 ص 236 ).

دلائی.[ دَ ] ( اِخ ) محمد ( المرابط )بن محمدبن ابوبکر دلائی قشتالی مکنی به ابوعبداﷲ. از ادیبان مغرب. به سال 1021 هَ. ق. متولد شد و در 1080 به قاهره رفت و در سال 1089 در فاس درگذشت. او راست : الدرة الدریة فی محاسن الشعر و غرائب العربیة، و نتائج التحصیل فی شرح التسهیل ، و شرح بر ورقات امام الحرمین در اصول ، و البرکة البکریة فی الخطب الوعظیة، فتح اللطیف فی علم التصریف. دیوان شعری نیز دارد. ( از الاعلام زرکلی ج 7 ص 294 ).

فرهنگ فارسی

محمد بن محمد بن ابوبکر دلائی قشتالی مکنی به ابو عبد الله . از ادیبان مغرب .

پیشنهاد کاربران

بپرس