دل گران کردن بر کسی ؛ رنجیده گشتن از وی. آزردن از وی. کینه و آزار و کدورت به دل گرفتن از کسی :
نه ما گفتیم ما را میهمان کن
پس آنگه دل چنین بر ما گران کن.
( ویس و رامین ) .
ما بسیار نصیحت کردیم و گفتیم چاکریست [ آلتونتاش ] مطیع. . . از وی خطا نرفته است که مستحق آن است که بر وی دل گران باید کرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 78 ) . دل گران کرده بود برآل برمک. ( تاریخ بیهقی ص 424 ) .
... [مشاهده متن کامل]
این پنج روز مهلت دنیا بهوش باش
تا دل شکسته ای نکند بر تو دل گران.
سعدی.
نه ما گفتیم ما را میهمان کن
پس آنگه دل چنین بر ما گران کن.
( ویس و رامین ) .
ما بسیار نصیحت کردیم و گفتیم چاکریست [ آلتونتاش ] مطیع. . . از وی خطا نرفته است که مستحق آن است که بر وی دل گران باید کرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 78 ) . دل گران کرده بود برآل برمک. ( تاریخ بیهقی ص 424 ) .
... [مشاهده متن کامل]
این پنج روز مهلت دنیا بهوش باش
تا دل شکسته ای نکند بر تو دل گران.
سعدی.
دل گران کردن بر کسی ؛ رنجیده گشتن از وی. آزردن از وی. کینه و آزار و کدورت به دل گرفتن از کسی :
نه ما گفتیم ما را میهمان کن
پس آنگه دل چنین بر ما گران کن.
( ویس و رامین ) .
نه ما گفتیم ما را میهمان کن
پس آنگه دل چنین بر ما گران کن.
( ویس و رامین ) .