دل و دماغ


معنی انگلیسی:
mood, spirit

فرهنگ معین

(دِ لُ دَ ) (اِمر. ) حوصله و شوق . ،از ~ افتادن بی حوصله و دلسرد شدن .

گویش مازنی

/del o demaagh/ حال و حوصله

پیشنهاد کاربران

دل و دماغ ؛ هوی و هوس. ( ناظم الاطباء ) . حوصله :
به بی دماغی مجنون مصاحبی خواهم
که حرف پرسم و گوید دل و دماغ کجاست.
سالک یزدی ( از آنندراج ) .
دماغ برفلک و دل بزیر پای بتان
ز من چه می طلبی دل کجا دماغ کجا.
...
[مشاهده متن کامل]

کلیم ( از آنندراج ) .
- || نخوت و غرور و تکبر. ( ناظم الاطباء ) .
- || عظمت و بزرگواری و جلال. ( ناظم الاطباء ) .
- || نشاط و شور و اشتیاق. دل و حوصله و آمادگی برای کاری ، و آن بیشتر در موارد مربوط به تفریح و خوشگذرانی و مسافرت و لهو و لعب و نظایر آن بر زبان می آید. ( فرهنگ لغات عامیانه ) .

دل و دماغ نماندن برای کسی: [عامیانه، کنایه ] حال و حوصله ای در کسی نبودن.

بپرس