دل و جگر

مترادف ها

purtenance (اسم)
متعلقات، اندرون، دل و روده، دل و جگر

پیشنهاد کاربران

دل و جگر زلیخا: [عامیانه، کنایه ] تکه تکه، پاره پاره.
دل و جگر چیزی را بیرون آوردن: [عامیانه، کنایه ] چیزی را به هم ریختن، نامرتب و درهم و بر هم کردن.

بپرس