دل شکر. [ دِ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) دل شکرنده. شکرنده دل. شکننده ٔدل. شکافنده دل : نیست آگاه که چاه زنخ و حلقه زلف دلبر و دل شکن ودل شکر و دل گسل است.فرخی.ترا به میمنه و میسره روان گردددو خیل دل شکر جان شکار از آتش و آب.مسعودسعد.ای خواب من ربوده ز یاقوت پرشکروی تاب من فزوده ز هاروت دل شکر.عبدالواسع جبلی.
دِل شِکَر - صفت فاعلی مرکّب مرّخم - شِکَردن: شکار کردن، گرفتن، به چنگ آوردن - یَغما، غارت، تاراج، چَپاوُل، چاپیدن، رُبودن، قاپیدن، هاپولی!معنی: شکار کننده ی دل، عاشق کننده، مُخ زننده - دل بَرنده ( دلبَر ) ، دل رُبودن ( دلرُبا ) ، دل فریبنده ( دلفریب ) ، دل دارنده ( دلدار ) + عکس و لینک