مردمان گویند این دلشدگی چیست بر او
این قضائی است بر این سر که ندانم چه قضاست.
فرخی.
در دلشدگی قرار می دارصبری بستم بکار می دار.
نظامی.
غم داد دل ازکنارشان بردوز دلشدگی قرارشان برد.
نظامی.
|| دیوانگی. جنون. ( ناظم الاطباء ). خُلفَة. تَعَتﱡه. عَتاهة. عته. [ ع َ / ع ُ ]. ( منتهی الارب ). معتوهی. || حماقت. نادانی. ( ناظم الاطباء ).