دل سیاهی. [ دِ ] ( حامص مرکب ) دل سیاه بودن. سیاه دلی. تیره دلی : دل سیاهی دهند و رخ زردی بهل این سرخ و سبز اگر مردی.اوحدی.
دلْ سیاهی: دل چرکین بودن. نمونه: دلْ سیاهی ستار هم از این روی بود. ( کلیدر ج۱۰ص۲۷۹۲ )جدای بین دونفر+ عکس و لینک