دل در سنگ شکستن ؛ خاموشی گزیدن. پایداری کردن. مقاومت کردن : آنان فسادها دیده. . . از ننگ آنکه راز و آواز مردم بی فرهنگ نشوند و دل در سنگ شکستند. ( نامه تنسر از کلیله و دمنه چ مینوی ص 112 ) . سنگ پشت گفت : فرمانبردارم و می پذیرم که دم نزنم و دل در سنگ شکنم. ( کلیله و دمنه ایضاً ص 112 ) .