دل باختن

لغت نامه دهخدا

دل باختن. [ دِ ت َ ] ( مص مرکب ) دل دادن. عاشق شدن. شیفته شدن. فریفته شدن. شیدا شدن. و رجوع به دل باخته شود. || زهره باختن. از ترس سخت مریض شدن یا مردن. سخت ترسیدن یا از ترس سخت بیمار شدن یا مردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) عاشق شدن فریفته شدن دل دادن .

پیشنهاد کاربران

دل از دست رفتن ؛ عاشق شدن. فریفته گشتن :
حکیم بین که برآورد سر به شیدائی
حکیم را که دل از دست رفت شیدائیست.
سعدی.
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا.
حافظ.
...
[مشاهده متن کامل]

و رجوع به این ترکیب ذیل رفتن شود.
- دل ازدست رفته ؛ کنایه از عاشق صادق. ( آنندراج ) . رجوع به این ترکیب ذیل رفته شود.

گرفتار آمدن
شیفته یا عاشق شدن

بپرس