دل اویزی

لغت نامه دهخدا

دلاویزی. [ دِ ] ( حامص مرکب ) دل آویزی. حالت و چگونگی دلاویز. دلاویز بودن. مرغوبیت. دلچسبی. مطبوع بودن. دل انگیزی. دلفریبی. دلربایی. گیرایی. دلپسندی :
از دلاویزی و تری چون غزلهای شهید
وز غم انجامی و خوشی چون ترانه بوطلب.
فرخی.
من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را
وین دلاویزی و دلبندی نباشد موی را.
سعدی.
رجوع به دلاویز شود.

فرهنگ فارسی

( دل آویزی ) کیفیت دلاویز

پیشنهاد کاربران

بپرس