دل ازردگی

/delAzordegi/

مترادف دل ازردگی: ( دل آزردگی ) آزرده خاطری، تکدر، حزن، رنجیدگی، کدورت، ملالت، ناآرامی، ناراحتی

متضاد دل ازردگی: ( دل آزردگی ) شادکامی، شعف

لغت نامه دهخدا

( دل آزردگی ) دل آزردگی. [ دِ زُ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) دلازردگی. حالت دل آزرده. دل آزرده بودن. آزرده خاطر بودن :
ز بیداد دارا بجان آمده
دل آزردگی در میان آمده.
نظامی.
|| اضطراب. بی آرامی. || ( اِ مرکب ) درد. رنج. رجوع به دل آزردن و دل آزرده شود.

فرهنگ فارسی

( دل آزردگی ) ۱ - آزرده خاطر بودن رنجش . ۲ - اضطراب بی آرامی ۳ ٠ - ( اسم ) درد رنج ٠

فرهنگ عمید

( دل آزردگی ) دل آزرده بودن، رنجیدگی.

پیشنهاد کاربران

بپرس