دل از خود ( ازخویش ) برداشتن ؛ قطع امید از زندگی کردن. یقین به مرگ کردن : این وزیر سخت نالان است و دل از خویشتن برداشته است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 368 ) . از بغداد اخبار رسیده است که خلیفه القادر باﷲ
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
نالان است و دل از خود برداشته. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 285 ) . و میگوید [ ابوعلی سینا ] زنی را دیدم که این علت بر وی دراز گشته بود و دل از خویشتن برداشته و مرگ را ساخته. . . ( ذخیره خوارزمشاهی ) .