دقی
لغت نامه دهخدا
دقی. [ دَ ] ( ع ص ) دَق. به معنی دَقْوان است. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به دقوان و نیز به دَقی ̍ شود.
دقی. [ دَق ْ قی ] ( اِ صوت ) اسم صوت است و کوفتن چیزی را بر چیزی میرساند خاصه هرگاه بشدت کوفته شود. ( از فرهنگ لغات عامیانه ).
دقی. [ دِق ْ قی ] ( ص نسبی ) منسوب به دِق. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- ذبول دقی ؛ رنج باریک. رجوع به ذبول شود.
دقی. [ دُق ْ قی ] ( ص نسبی ) از انساب است و ابوبکر محمدبن داود صوفی و ابوبکر احمدبن محمد مشهور به ابن دق بدان شهرت دارند. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید