دقوع. [ دَ ] ( ع ص ) بعیر دقوع الیدین ؛ شتر که هر دو دست را بر زمین میاندازد و میکاود و برمی انگیزد دقعاء و خاک را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دقوع. [ دُ ] ( ع مص ) مغموم گشتن و فروتنی کردن. ( ازذیل اقرب الموارد از لسان ). دقع [ دَ / دَ ق َ ].