دقوس

لغت نامه دهخدا

دقوس. [ دَ ] ( ع ص ) آنکه در جنگها و حملات شجاعت از خود نشان دهد. ( از ذیل اقرب الموارد از تاج ). قَدوس. و رجوع به قَدوس شود.

دقوس. [ دُ ] ( ع مص ) شتاب رفتن در شهرها. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || رفتن. ( از منتهی الارب ). رفتن و غایب شدن. ( از اقرب الموارد ). || فرورفتن میخ در زمین. || حمله کردن پس ِ دشمن. || پر کردن چاه را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دَقس. و رجوع به دقس شود.

پیشنهاد کاربران