دقمصه


معنی انگلیسی:
trouble, headache

فرهنگ فارسی

( اسم ) دردسر موجب تصدیع .

فرهنگ معین

(دَ مَ ص یا صَ ) (اِ. ) (عا. ) دردسر، موجب دردسر.

واژه نامه بختیاریکا

( دقمصِه ) ( صت ) ؛ مخمصه

جدول کلمات

دردسر

پیشنهاد کاربران

گرفتاری
مانند: زن هایی به عمر مِرگان، اگر دقمصه های او را نداشتند، تازه اوج زنی شان بود. "جای خالی سلوچ'

بپرس