دقل

لغت نامه دهخدا

دقل. [ دَ ] ( ع مص ) بازداشتن کسی را و محروم گردانیدن. || زدن بینی و دهن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). یا در پس سر و ریش کسی زدن. ( از منتهی الارب ). || ناتوان گردیدن. || ( اِمص ) ناتوانی. ( ناظم الاطباء ). ضعف جسم. ( از اقرب الموارد ).

دقل. [ دَ ق َ ] ( ع اِ ) خرمابن بسیاربار. ( منتهی الارب ). نخل پربار. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). واحد آن دقلة. ( از اقرب الموارد ) :
یکی قطره باشد ز آغاز سیل
یکی برگ باشد ز اول دقل.
ناصرخسرو.
خود تو دانی کآفتاب اندر حمل
تا چه گوید با نبات و با دقل.
مولوی.
|| خرمای بلایه ، و آنکه او را اسمی بخصوص و از انواع مشهوره نباشد. ( منتهی الارب ). خرمای بد و خرمای خشک. ( دهار ). خرمای زبون. ( غیاث ) ( آنندراج ). پست ترین نوع خرما. ( از اقرب الموارد ) :
خرد شحنه را هوا مکنید
رطب پخته را دقل منهید.
خاقانی.
- دقل شاهانی ؛ نوعی خرما است در جیرفت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
|| در بیت ذیل از سنائی این کلمه آمده است و چون مرادف خشک گشتن استعمال شده ظاهراً معنی خشک دارد :
یافت در خانه صاعی از خرما
دقل و خشک گشته تا به نوا.
|| تیر کشتی. ( منتهی الارب ) ( غیاث ) ( آنندراج ). دکل ، که چوب وسط کشتی باشد که برای شراع بندند. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ) ( از اقرب الموارد ). || بیل کشتی. ( دهار ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خرمای بد و پست . ۲ - خرما [[ یکی قطره باشد ز آغاز سیل یکی برگ باشد ز اول دقل ]] ( ناصر خسرو ) .
باز داشتن کسی را و محروم گردانیدن .

فرهنگ معین

(دَ قَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - خرمای بد و پست . ۲ - خرما.

فرهنگ عمید

۱. ستون میان کشتی که بادبان ها را به آن می بندند.
۲. پست ترین انواع خرما.

واژه نامه بختیاریکا

گسترده و پهن؛ متراکم

پیشنهاد کاربران

دهل/ سازی است کوبه ای/ در متن های مختلف نام آن، داول، تاول و داوول آمده است. /دقل در خاورمیانه و بویژه ایران دارای گونه های فراوان محلی است

بپرس