دقر

لغت نامه دهخدا

دقر. [ دَ ] ( ع اِ ) مرغزار نیکوی بسیارگیاه. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دقرة. دقری. دقیرة.

دقر. [ دَ ق َ ]( ع مص ) پر شدن از طعام. || گیاه ناک گردیدن جائی و طراوت گرفتن آن. || قی کردن شخص از پری شکم. || نرم و نازک گردیدن نبات و بسیار شدن آن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

پر شدن از طعام .

پیشنهاد کاربران

بپرس