دقایقی که مرا در سخن بنظم آید
به سرّ آن نرسد وهم بوعلی دقاق.
خاقانی.
در ملتمسات و مطالبات که از آن طرف رفتی دقایق ایجاب و ایجاز محفوظ داشتی. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 30 ). صاحب آنندراج آنرا جمع دقیق به معنی آرد باریک و چیز اندک دانسته گوید: اما فارسیان لفظ دقایق را که جمع است مفرد اعتبار کرده به ها که ضمیر جمع پارسی است آورده اند. و بیت ذیل را از محسن تأثیر به عنوان شاهد آورده است : چو از شأن نزولت آگهی نیست
دقایقهای قرآن را چه دانی.
و این صحیح نمی نماید چه در همین شاهد نیز دقایق همان جمع دقیقه به معنی نکات باریک است ، اما دوباره جمع بستن آن درفارسی متداول بوده است چون شاهد ذیل از تاریخ بیهقی : منهیان و جاسوسان برای این کارها باشند تا چنین دقایق ها را نپوشانند. ( تاریخ بیهقی ص 366 ).
- دقایق الحِکَم ؛ نکته های باریک حکمت ها : بدین تقرب کاندر حقایق العلوم و دقایق الحکم از این هشیار امیر و بیدار ملک دید... شاد شدم. ( جامع الحکمتین ص 17 ).
|| یک شصتم های ساعت. دقیقه ها. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به دقیقه شود. || یک شصتم های درجه. دقیقه ها :
درجی در رقم شود مرفوع
چون دقایق رسد به شصت آخر.
خاقانی.
کواکب را ز ثابت تا به سیاردقایق با درج پیموده مقدار.
نظامی ( خسرو و شیرین ص 274 ).
و رجوع به دقیقه شود.- دقایق الحصص ؛ که در زیجات می نویسند، عبارتند از غایات اختلاف نصف قطر تدویر که مرکز تدویر در ابعاد مختلف باشد، یعنی در میان بعد و ابعد و اقرب. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).