دقاقی

لغت نامه دهخدا

دقاقی. [ دَق ْ قا ] ( حامص ) گازری. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به دقاق شود.
- دقاقی کردن ؛ کوفتن و دق کردن. ( ناظم الاطباء ).
- || گازری کردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

گازری. دقاقی کردن . کوفتن و دق کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس