دق گرفتن

لغت نامه دهخدا

دق گرفتن. [ دَ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) طعن زدن و ملامت کردن و عیب گفتن. ( ناظم الاطباء ). خرده گرفتن. و رجوع به دَق شود : گفت چه نشینی ، خیز و تا پای داری گریز که حسودان بر تو دق گرفته اند. ( گلستان سعدی ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) طعن زدن مذمت کردن عیب گفتن .

پیشنهاد کاربران

بپرس