دفی

لغت نامه دهخدا

دفی. [ دَف ْی ْ ] ( ع مص ) خسته را کشتن. ( از منتهی الارب ). دَفْو. و رجوع به دفو شود.

دفی ٔ. [ دَ ف ِءْ] ( ع ص ) جامه گرم پوشیده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دفی [ دَ ]. و رجوع به دفی [ دَ ] شود.

دفی ٔ. [ دَ ] ( ع ص ) مستدفی و جامه گرم پوشیده. ( از اقرب الموارد ). دفی [ دَ ف ِءْ ]. و رجوع به دفی [ دَ ف ِءْ ] شود. || یوم دفی ٔ؛ روز گرم ، و نیز جامه و خانه را گویند، یعنی جامه و خانه گرم. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

خسته را کشتن .

پیشنهاد کاربران

بپرس