دفو

لغت نامه دهخدا

دفو. [ دَف ْوْ ] ( ع مص ) خسته را کشتن. ( از منتهی الارب ). تمام بکردن خسته. ( تاج المصادر بیهقی ). به انجام رسانیدن کشتن شخص مجروح. ( از اقرب الموارد ).

دفو. [ دُ ف ُ ] ( اِخ ) دنیل. روزنامه نویس و نویسنده انگلیسی و مصنف داستان معروف روبنسون کروزوئه. وی در حدودسال 1660 م. در لندن متولد شد و پدرش قصاب بود. خودمردی معتمدبنفس و ساعی و دارای اعتقاد راسخ به مسؤولیت فردی و اخلاقی بار آمد. شعر «مرد انگلیسی اصیل » که در سال 1701 م. در دفاع از ویلیام سوم سرود سبب شهرتش شد. در سالهای 1704 تا 1713 مجله ای منتشر کرد. در سن قریب شصت سالگی به رمان نویسی پرداخت و در سال 1719 روبنسون کروزوئه را منتشر ساخت. از آثار دیگرش ، یادداشتهای سال طاعونی و رکسانه را میتوان نام برد. دفو به سال 1731 درگذشت. ( از دایرةالمعارف فارسی ).

فرهنگ فارسی

روزنامه نویس و نویسنده انگلیسی و مصنف داستان معروف روبنسون کروزوئه .

پیشنهاد کاربران

بپرس