دفنوک

لغت نامه دهخدا

دفنوک. [ دَ / دَ ف َ ] ( اِ ) غاشیه و زین پوش. ( برهان ). غاشیه که هنگام سواری چاکران بر دوش افکنده پیشاپیش اسپ خواجه خود روند، و چون فرودآید آنرا بر روی زین کشند. ( آنندراج ) :
کون چو دفنوک پاره پاره شده
چاکرش بر کتف نهد دفنوک.
منجیک.
از بزرگی که هستی ای خشنوک
چاکرت بر کتف نهد دفنوک.
منجیک.
|| چماق. ( برهان ) ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) غاشیه زین پوش .

فرهنگ معین

(دَ ) (اِ. ) غاشیه ، زین پوش .

فرهنگ عمید

۱. غاشیه، روپوش زین اسب، جناغ زین: از بزرگی که هستی ای خشنوک / چاکرت بر کتف نهد دفنوک (منجیک: شاعران بی دیوان: ۲۳۶ ).
۲. چماق.

پیشنهاد کاربران

بپرس