دفق
لغت نامه دهخدا
دفق. [ دَ ف َ ] ( ع مص ) خم شدن آرنج شتر و دور شدن آن از پهلوی او، و چنین شتری را ادفق گویند. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اذفق و ارفق شود. || ( اِ ) بیرون آمدگی دندان شتر. ( منتهی الارب ).
دفق. [ دِ ف َق ق ] ( ع ص ) شتر تیزرو. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || شتر که بصورت «دفقی » راه رود. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به دفقی شود. || اسب جواد نیکورفتار شتاب رو. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دِفِق .
دفق. [ دِ ف ِق ق ]( ع ص ) اسب جواد نیکورفتار شتاب رو. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دِفَق . و رجوع به دِفَق شود.
دفق. [ دُ ف َ ] ( ع اِ ) ج ِ دُفَقة ( ناظم الاطباء ). رجوع به دفقة شود.
فرهنگ فارسی
جمع دفقه .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
جهیدن. دافق: جهنده راغب آن را جریان شدید گفته که همان جهیدن است معنی این آیه به طور تفصیل در قرآن فقط یکبار آمده است.
جهیدن. دافق: جهنده راغب آن را جریان شدید گفته که همان جهیدن است معنی این آیه به طور تفصیل در قرآن فقط یکبار آمده است.
wikialkb: ریشه_دفق
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید