دفعت

لغت نامه دهخدا

دفعت. [ دَ ع َ ] ( از ع ، اِ ) دفعه. کرت. باره. نوبه. نوبت. بار. مرتبه. رجوع به دفعة و دفعه شود : رسولیها کرده بود به دو دفعت و به بغداد رفته. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 363 ). بچند دفعت خواستند که برسولیها برود و حیلت کردتا از وی درگذشتی [ اموی ]. ( تاریخ بیهقی ص 255 ).

دفعة. [ دَ ع َ ] ( ع اِ ) یک بار. ( منتهی الارب )( دهار ) ( ناظم الاطباء ). ج ، دَفعات. ( ناظم الاطباء ).

دفعة. [ دُ ع َ ] ( ع اِ ) باران که بیک بار آید. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). پاره باران. ( دهار ). آب تیز. تیزآب. اول سیل. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). ج ، دُفَع، دُفَعات. || آنچه بریزد ازمشک یا آوند یکباره. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || شاخ آب. ( دهار ). || آنچه جاری شود از باران و یا از خون. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران