دفع فکندن

لغت نامه دهخدا

دفع فکندن. [ دَف َ / ف ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بتأخیر انداختن. تأخیرکردن : پس از این یزید بیعت بستد بهمه اطراف و این چند تن دفع فکندند و بیعت نکردند. ( مجمل التواریخ ).

فرهنگ فارسی

بتاخیر انداختن . تاخیر کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس