دفزک شدن. [ دَزَ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) معقد و زفت و سفت و سطبر شدن و بستن مایعی : دفزک شدن شیر؛ کلچیدن آن. بستن آن. ستبر شدن آن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ): تکبد؛ دفزک شدن شیر. تمطط؛ دفزک شدن آب. خثارة، خثر، خثران ، خثور، خثورة؛ دفزک شدن شیر و چغرات گشتن. ( از منتهی الارب ).