لغت نامه دهخدا
- دفاع کردن از خود ؛ صیانت نفس کردن در مقابل تعرض دیگری.
فرهنگ فارسی
مترادف ها
از عهده برامدن، دفاع کردن، پاسخ دادن، جواب دادن، جوابگو شدن، بکار امدن، بکار رفتن، بدرد خوردن، جواب احتیاج را دادن، عهده دار شدن
دفاع کردن، طرفداری کردن
دفاع کردن، شیر کردن، تشجیع کردن، شهامت دادن، شجاع شدن، مسکن گزیدن
دفاع کردن، دفع کردن، از خود دور کردن
دفاع کردن
فارسی به عربی
( دفاع کردن (از ) ) جواب
پیشنهاد کاربران
در پارسی میانه "اُباییدن/اُبای - " یا "اُپاییدن" برابر واژه ی انگلیسی"defend" آمده است.
در مقام دفاع برآمدن
مدافعه
پشتیبانی کردن
پشتی کسی را گرفتن
پشتی کسی شدن
پشتی کسی را گرفتن
پشتی کسی شدن