دفاتر

/dafAter/

برابر پارسی: دفترها

لغت نامه دهخدا

دفاتر. [ دَ ت ِ ] ( ع اِ ) ج ِ دفتر. ( اقرب الموارد ) ( دهار ). دفترها. کتابچه ها. نامه ها. روزنامه ها. طومارها. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دفتر شود :
سپیدرویم چون روز تا به مدحت تو
سیاه کردم چون شب دفاتر و الواح.
مسعودسعد.
هر یک از یوزباشیان در دور حرم محترم عمارتی و دستگاهی و تیول و مواجب معینی خود و توابین ایشان ، بنحوی که از سررشته دفاتر معلوم میگردد، داشتند. ( تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 19 ). ارقام وزارتها و استیفاها و... را بعد از ثبت دفاتر،به مهر ثبت مهر همایون... در گوشه عنوان مهر مینموده. ( تذکرة الملوک ص 25 ). نسخه بازدید محال... مناط اعتبار نبوده ، در دفاتر عمل نمیشود. ( تذکرة الملوک ص 45 و 46 ).
- دفاتر استعدادات ؛ اصطلاحاً لوح قدر است. ( از فرهنگ علوم عقلی از رسائل ملاصدرا ص 282 ).
- دفاتر توجیه دیوان اعلی ؛ رجوع به دفتر توجیهات ، ذیل ترکیبات دفتر شود : تصدیق رسوم مقرره خود را از سررشته دفاتر توجیه دیوان اعلی مشخص و معین ، و بقلم ارباب حوالات دیوانی داده ،... رسوم مستمری خود را اخذ می نموده اند. ( تذکرة الملوک ص 26 ).
- دفاتر ثبت ؛ ( اصطلاح حقوق ) دفاتری است که هر اداره یا دائره ٔثبت باید به دستور ماده 7 قانون ثبت داشته باشد و آنها عبارتند از: دفتر املاک ، دفتر نماینده املاک ، دفتر املاک توقیف شده ، دفتر ثبت موقوفات ، دفتر گواهی امضاء، دفتر سپرده ها، دفتر توزیع اظهارنامه ها، دفتر املاک مجهول المالک ، دفتر ثبت شرکتها، دفتر اسناد رسمی ، دفتر آمار و دفتر ثبت قنوات. ( از فرهنگ حقوقی ). و رجوع به دفتر و ترکیبات آن شود.
- دفاتر خلود ؛ رجوع به دفتر مخلود در ترکیبات دفتر شود : کتاب دفترخانه دیوان اعلی و خاصه شریفه به تعلیقه وزیر اعظم مستند و بهمان شرح در دفاتر خلود ثبت و به نقصان عمل می نمایند. ( تذکرة الملوک ص 6 ). ارقام مناسب و ملازمت و همه ساله و تیولی که از دفاتر خلود صادر شود... به اطلاع و طغراء قلم مداد واقعه نویس ارقام مذکور می گذرد. ( تذکرة الملوک ص 15 ).

فرهنگ فارسی

جمع دفتر
( اسم ) ۱ - عده اوراقی که بهم پیوسته و در جلدی جای داده شده و در آن مطالب مختلف نظم نثر یا محاسبات را نویسند جزوه . ۲ - کتاب . ۳ - طومار . ۴ - روزنامه . ۵ - جایی که دبیران و منشیان در آنجا بکار دفتر نویسی میپردازند . کابینه : دفتر وزارتی دفتر پست . جمع دفاتر . یا دفتر اخلاق کتاب اخلاق یا دفتر ارسال مراسلات دفتر رسید . یا دفتر استیفا دیوان استیفائ . یا دفتر بازرگانی دفتری که تاجر معاملات خود را در آنجا ثبت میکند و از روی آن سود وی تعیین میگردد . یا دفتر ثبت املاک ادارهای که در آن موقع املاک و حقوق مربوط و اسامی صاحبان آنها ثبت گردد . یا دفتر رسید نامه هایی که از ادارهها برای اشخاص متفرق فرستاده میشود در دفتری ثبت شده هنگام تحویل آنها امضایی از گیرنده پاکت گرفته میشود این دفتر را دفتر رسید گویند دفتر ارسال مراسلات یا دفتر روزنامه دفتری که در آن انواع معاملات و دخل و خرج و مطالبات و دیون بازرگان در هر روز ثبت شود . یا دفتر مخصوص دارالانشائ اختصاصی شاه یا نخست وزیر و یا وزیر . یا دفتر نماینده دفتری که خلاصه مراسلات رسیده و فرستاده یک اداره یک موسسه یا بازرگان در آن نوشته شود اندیکاتور .

فرهنگ معین

(دَ تِ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ دفتر.

فرهنگ عمید

= دفتر

پیشنهاد کاربران

دفاتر به شیوه ای چندگانه ( جمع ) شکسته دفتر است، ولی چالش اینجاست که دفتر پارسی است و نه عربی!
برخی ها دفتر را به لغزش، واژه ای عربی پنداختند یا شاید نمی داستند چندگانه شکسته برای واژگان عربی است.
برابر پارسی آن می شود دفتر ها.

بپرس