دفاء

لغت نامه دهخدا

( دفآء ) دفآء. [ دَف ْ ] ( ع ص ) زن جامه گرم پوشیده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دفآن و دفآی شود.
دفاء. [ دِ ] ( ع اِ ) جامه گرم. ( منتهی الارب ). آنچه به وی گرم شده آید از لباس و خیمه وبساط ساخته از پشم شتر و یا از صوف. ( دهار ). هر چه بدان گرم شوند از لباس و غیره. ( از اقرب الموارد ).

دفاء. [ دَ ف َءْ ] ( ع مص ) گرم شدن و جامه گرم پوشیدن. ( از منتهی الارب ). گرم شدن و حرارت یافتن در مقابل سرما. ( از اقرب الموارد ). گرم شدن. ( دهار ) ( المصادر زوزنی ). دفاءة. دفوء. و رجوع به دفاءة و دفوء شود.

دفاء. [ دَ ف َءْ ] ( ع اِ ) شدت گرما. ( منتهی الارب ). || ناخوشی. ( منتهی الارب ). دف ء. و رجوع به دف ء شود. || خیمه. ( منتهی الارب ). || میوه چیده شده. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ مص ) کوژپشتی. ( منتهی الارب ).اشراف و خمیدگی کاهل بر سینه. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران