دغلی

/daqali/

معنی انگلیسی:
cunning, dishonesty, hocus-pocus

لغت نامه دهخدا

دغلی. [ دَ غ َ ] ( حامص ) حرام زادگی و عیاری و مکاری و ناراستی. ( برهان ) ( از آنندراج ). تزویر و خیانت و فساد و ناراستی و عیاری و حرامزادگی. ( ناظم الاطباء ). آرنگ. ( از برهان ).خَون. عَملة. مَغالة. ( از منتهی الارب ) :
ازچنان شاه و سروری چو علی
گر کسی سر کشد زهی دغلی.
جامی ( از آنندراج ).
اختیان ، خانة، خَون ، خیانة، مَخانة؛ دغلی و ناراستی کردن با کسی. فلح ؛ دغلی نمودن. ( از منتهی الارب ). || ( از ع ، ص ) خائن و غدار. ( ناظم الاطباء ).

دغلی. [ دُ غ ُ ] ( ص ) بچه حیوانی را گویند که فربه شده باشد و چاغ و خوش صورت ، و جست و خیز نماید. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). || توأم ،و آن دو طفل اند که در یک شکم پدید آمده باشند. دوقلو، و هر چیز توأم مانند بادام و امثال آن. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). دوغلو. و رجوع به دوغلو شود.

فرهنگ فارسی

۱ - ناراستی نادرستی . ۲ - مکاری عیاری . ۳- حرامزادگی .
بچه حیوانی را گویند که چاق و فربه شده باشد و چاغ و خوش صورت و جست و خیز باشد .

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (حامص . ) ۱ - ناراستی ، نادرستی . ۲ - مکاری . ۳ - حرامزادگی .

فرهنگ عمید

نادرستی و ناراستی.

گویش مازنی

/dagheli/ فریب کاری و تقلب در بازی

پیشنهاد کاربران

بپرس