دغدغان

/daqdaqAn/

لغت نامه دهخدا

دغدغان. [ دِ دِ ] ( اِ ) داغداغان. تادانه ، که درختی است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). رجوع به داغداغان و تادانه در همین لغت نامه و در دایرةالمعارف فارسی شود.

دغدغان. [ دَ دَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر. سکنه آن 251 تن. آب آن از دو رشته چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

ده از دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر .

فرهنگ عمید

= داغداغان

دانشنامه عمومی

دغدغان یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان مواضع خان شمالی بخش خواجه شهرستان هریس واقع شده است.
این روستا در ۶۰کیلومتری از شهر تبریز واقع شده است و با روستا های سرند؛تازه کند ؛ حسین آباد وهیق همسایه است .
عکس دغدغان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

به نظرم دغدغان با تلفظ داغدا غان باشد. غان. قان گان. وان. نان. لان. در آخر اسم های مکان تورکی زیاد دیده می شود. مثل ورزقان. وایقان. سنگان. سمنگان. کندوان. مریوان. مزینان. سمنان. گی لان. زنگی لان. . . . . .
داغدا. . غان=باغی در کوه

بپرس