لغت نامه دهخدا
دعوتگر.[ دَع ْ وَ گ َ ] ( ص مرکب ) دعوت کننده. داعی. خواهنده. طلب کننده. || تبلیغ کننده :
خویشتن دعوتگر روحانیان خوانم به سحر
کمترین دودافکن هر دوده ام چون بنگرم.خاقانی.
فرهنگ عمید
کسی که دیگری را به جشن و مهمانی یا برای کاری فرا می خواند، دعوت کننده.