دعوا کردن


برابر پارسی: کتک کاری کردن

معنی انگلیسی:
dispute, fight, quarrel, row, scrap, to quarrel, to go to law, to litigate

لغت نامه دهخدا

دعوا کردن. [ دَع ْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، سخنان درشت گفتن. پرخاش کردن. سرزنش کردن. رجوع به دعوا شود. || نزاع کردن. ستیزه کردن. چاقو و کارد و چماق کشیدن و حریفان را زدن. این اصطلاح بین جاهلان و مشدیها و زورخانه کاران رواج دارد و کسی که در این کار دستی داشته باشد او را «دعوایی » و «دعواکن » و نزاعهای اسمی ومشهور او را «دعوا» نامند. ( فرهنگ لغات عامیانه ).

فرهنگ فارسی

در تداول عوام سخنان درشت گفتن .

واژه نامه بختیاریکا

پیرِستِن
ستیزه کشیدِن؛ به کپکیر یکدی زِیدِن؛ گیردار آویدِن؛ گیرکردن به یک

مترادف ها

oppugn (فعل)
مخالفت کردن با، دعوا کردن، بمبارزه طلبیدن، مورد بحی قراردادن، مبارزه کردن با

callet (فعل)
دعوا کردن

پیشنهاد کاربران

Berate
واژه "دعوا" برآمده از واژگانِ اوستاییِ " دَئیوی، دَئیبیش ( دَئیویش ) ، تبیش" و واژه یِ سانسکریتِ " dvesa دویشَ" هستند.
دگرگونیِ آواییِ ( و/ب ) در زبانهایِ آریایی رواگمند بوده است.
در زبانِ اوستایی داریم:
...
[مشاهده متن کامل]

1 - دَئیبیش/دئیویش: کتک زدن، آزردن، کینه جویی کردن
2 - دَئیوی: کینه جویی
3 - تبیش:آزار کردن، کینه جویی کردن، دشمنی کردن .
و. . .
در زبانِ سانسکریت نیز واژه یِ dvesa به چمهایِ زیر بوده است:
کینه، دشمنی، بغض، تنفر، کشمکش، آشکار کردن نفرت یا کینه یِ خود، اظهار و ابراز کردنِ کینه یا نفرت نسب به . . . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشتها ( references ) :
1 - رویبرگهایِ 648 ، 676 و 677 از نبیگِ " فرهنگِ واژه های اوستا"
2 - رویبرگِ 324 از نبیگِ " فرهنگِ سَنسکریت - فارسی" - پوشینه دوم

Have an argument , have a row
زدن هم دیگر

کلمه {♧دعواکردن♧}به انگلیسی :
👇🏻👇🏻👇🏻
Dispute
✅✅✅
Fight درست✅

بپرس