دعق
لغت نامه دهخدا
دعق. [ دَ یا دَ ع ِ ] ( ع ص ) مدعوق. طریق دعق ؛ راه کوفته و پاسپرده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از لسان ). و رجوع به مدعوق شود.
دعق. [ دَ ع َ ] ( ع مص ) بسیار گردیدن پا سپردن و گام نهادن بر راه. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید