دعث
لغت نامه دهخدا
دعث. [ دِ ] ( ع اِ ) باقیمانده آب در حوض و جز آن. ( منتهی الارب ). بقیه آب. ( از اقرب الموارد ). || کینه و دشمنی. ( منتهی الارب ). حقد و کینه ای که گشوده نمیشود و زایل نمیگردد. ( از اقرب الموارد ). ج ، أدعاث ، دِعاث. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || اول بیماری. ( از ذیل اقرب الموارد از تاج ). و رجوع به دَعث شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید