دعاوی. [ دَ ] ( ع اِ ) ج ِ دعوی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به دعوی شود. || ادعاها :
گفت هین امروز ای خواهان گاو
مهلتم ده وین دعاوی را مکاو.
مولوی.
|| مرافعه ها. تظلم ها. دادخواهی ها : بخصوص دعاوی که تعلق به مال دیوان نداشته خود [ دیوان بیگی ] متوجه شده ، قطع و فصل میداد. ( تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 13 ).- دعاوی شرعیه ؛ دعاوی مربوط به امور شرعی : دستور آن بود که قاضی اصفهان بغیر از جمعه در خانه خود به تشخیص دعاوی شرعیه مردم... میرسید. ( تذکرة الملوک ص 3 ).
|| اسباب. وسایل.