دعات
/do~At/
لغت نامه دهخدا
دعاة. [ دُ ] ( ع ص ، اِ ) دعات. ج ِ داعی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به داعی و دعات شود. || مبلغین : هر کجا یکی بود از دعاة و اتباع مزدک سر برآوردند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 89 ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - خواننده دعوت کننده . ۲ - آنکه مردم را به دین خود دعوت کند . ۳ - یکی از مراتب دعوت اسماعلیه و آن مرتبهای است دون حجت و فوق ماذون . ۴ - دعا کننده دعا گوی جمع دعاه توضیح : نویسنده از خود به داعی تعبیر کند ۵ - سبب داعیه ۶ - علت غایی که سبب شود شخص عمل قانونی انجام دهد . ۷ - کسی که متحقق شده باشد بمعرفت علوم سیاست که او را اداره امور مردم مرئم ممکن باشد
دعاها مناجاتها .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
سلیم
دعات: فرا خانان
دعات: فرا خانان