دعاکرده. [ دُک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) که وی را دعا کرده باشند. که مورد دعای خیر دیگران واقع شده باشد : دعا کردنش بین چه در پرده بود همانا که شاهی دعاکرده بود.
نظامی.
|| ( در معنی فاعلی ) دعاگفته. دیگری را دعاکرده : با دست بلورین تو پنجه نتوان کرد رفتیم دعاکرده و دشنام شنیده.