دشک

/doSak/

معنی انگلیسی:
fiber, fibre

لغت نامه دهخدا

دشک. [ دَ / دِ / دُ ] ( ترکی ، اِ ) رشته تابیده که بر سوزن کشند. ( از برهان ). رشته تابیده ای که به سوزن کشند و خیاطی کنند. ( ناظم الاطباء ). || ریسمان خام. دشگ. ( برهان ).

دشک. [ دُ ش َ ] ( ترکی ، اِ ) تلفظی از تشک در تداول عامه. تشک. توشک. برخوابه. شادگونه. نهالی. پنبه یا پشم آکندی که خواب بر وی کنند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : دشک و بالش و درون مبلها همه از هوا پر شده بود. ( سایه روشن صادق هدایت ص 14 ).

فرهنگ فارسی

تشک
رشته تابیده که بر سوزن کشند .

فرهنگ معین

(دَ ) (اِ. ) ۱ - رشتة تابیده که بر سوزن کشند. ۲ - ریسمان خام .

فرهنگ عمید

رشتۀ تابیده که برای دوختن چیزی به سوزن بکشند.

پیشنهاد کاربران

تشک واژه ای ترکی است که از ریشه دوشماق ( گستردن ) گرفته شده است
زبان صربی کجاش ایرانیه.
زبانشون شبیه روسهاست و مانند روسها از ترکی گرفتنش
در زبان صربی که خودشون رو از ایران میدونن و خیلی از واژه هاشون به پارسی باستان نزدیکه میگن تشک
واژه ( تُشَک یا دُشَک ) واژه ای ایرانی است که از دو تکواژه ( دوش/توش/توز ) به همراه پسوند ( اگ /اک ) در زبان پهلوی - پارسی میانه ساخته شده است:
1 - واژه ( توز ) در زبان پهلوی به چمِ ( پوست، پوسته ) بوده است ( از کارواژه توختَن/دوختن ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نکته:واژه ( دوغ ) در زبان اوستایی به چمِ ( دوختن ) با واژگانِ ( دوشیدن، دوشیتَن، دوختن ) در زبان پهلوی - پارسی میانه، هممعنا و از یک ریشه می باشند. ( دوش ) از کارواژه ( دوغ/دوشیدن ) گرفته شده است. ( ن. ک. تاربرگِ واژه ( دوختن ) بخشِ پیشنهادها ) .
2 - پسوندِ ( اگ یا اک ) در زبان پهلوی - پارسی میانه.
چنانکه در رویه هایِ 83 و 147 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:

دشکدشک
دوشَک در پارسی میانه به چم بستر بوده است.
تُشَک/توشک/دُشک/دوشک: به معنای" زیرانداز رختخواب ". اصل این واژه ترکی است و در فارسی آن را به این چهار صورت می نویسند ولی امروزه تُشَک رایج تر از بقیه است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۰۶. )

بپرس