لغت نامه دهخدا
دشک. [ دُ ش َ ] ( ترکی ، اِ ) تلفظی از تشک در تداول عامه. تشک. توشک. برخوابه. شادگونه. نهالی. پنبه یا پشم آکندی که خواب بر وی کنند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : دشک و بالش و درون مبلها همه از هوا پر شده بود. ( سایه روشن صادق هدایت ص 14 ).
فرهنگ فارسی
رشته تابیده که بر سوزن کشند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
واژه ی �دُشک� در زبان فارسی نو به معنای �تخت خواب�، �بالش� یا �تخته خواب� است. این واژه در زبان فارسی میانه ( پهلوی ) به صورت های �dušk� یا �dushk� با همین معانی یافت می شود. در زبان اوستایی نیز واژه هایی مانند �duša� یا �duška� وجود دارند که به معنای �تخت� یا �زیرانداز� استفاده می شده اند. ریشه ی این واژه ها به مفهوم �نرم بودن�، �پهن بودن� یا �جای خواب� مرتبط است.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
دُشک در فارسی و اوستایی
۱. فارسی نو و فارسی میانه
در فارسی نو، واژه ی �دُشک� به معنای �تخت خواب�، �بالش� یا �تخته خواب� به کار می رود. در فارسی میانه ( پهلوی ) ، واژه هایی مانند �dušk� یا �dushk� با همین معنا ثبت شده اند. در متون پهلوی مانند �دوشکام� ( dushkām ) نیز به معنای �خوابگاه� یا �بستر� دیده می شود.
تحلیل های زبان شناسی نشان می دهد که این واژه از ترکیب �دوش� ( به معنای �نرم� یا �پشتی� ) و پسوند � - ک� تشکیل شده است. علاوه بر این، در پهلوی واژه ی �توش� به معنای �پوست� یا �پوشش� وجود دارد که با �دوش� هم ریشه است و به مفهوم �محل نرم یا پوشش دار� نزدیک می شود.
۲. اوستایی
در زبان اوستایی، واژه هایی مانند �duša� یا �duška� وجود دارند که به معنای �تخت�، �زیرانداز� یا �محل خواب� استفاده می شده اند. ریشه ی این واژه ها به مفهوم �نرم بودن�، �پهن بودن� یا �جای خواب� مرتبط است.
۳. رابطه ی واژه ها
با توجه به تطور واجی و معنایی، می توان گفت که �دُشک� در فارسی نو مشتق از پهلوی �dušk� است که خود از اوستایی �duša� یا �duška� گرفته شده است. این واژه در اوستایی با همان معنای �محل خواب یا نرم پوش� وجود داشته و با گذر زمان به شکل فارسی نو درآمده است.
- - -
منابع معتبر کتابی
1. Boyce, Mary. A History of Zoroastrianism, Vol. I: The Early Period. Brill, 1984.
2. Hintze, Almut. Avestische Laut - und Flexionslehre. Wiesbaden, 1976.
3. MacKenzie, David N. A Concise Pahlavi Dictionary. Oxford, 1961.
4. Omidsalar, Mahmoud. Avestan Dictionary. Tehran University Press, 1993.
5. Windfuhr, Gernot. Persian Grammar: History and Structure. Otto Harrassowitz, 2009.
- - -
... [مشاهده متن کامل]
- - -
دُشک در فارسی و اوستایی
۱. فارسی نو و فارسی میانه
در فارسی نو، واژه ی �دُشک� به معنای �تخت خواب�، �بالش� یا �تخته خواب� به کار می رود. در فارسی میانه ( پهلوی ) ، واژه هایی مانند �dušk� یا �dushk� با همین معنا ثبت شده اند. در متون پهلوی مانند �دوشکام� ( dushkām ) نیز به معنای �خوابگاه� یا �بستر� دیده می شود.
تحلیل های زبان شناسی نشان می دهد که این واژه از ترکیب �دوش� ( به معنای �نرم� یا �پشتی� ) و پسوند � - ک� تشکیل شده است. علاوه بر این، در پهلوی واژه ی �توش� به معنای �پوست� یا �پوشش� وجود دارد که با �دوش� هم ریشه است و به مفهوم �محل نرم یا پوشش دار� نزدیک می شود.
۲. اوستایی
در زبان اوستایی، واژه هایی مانند �duša� یا �duška� وجود دارند که به معنای �تخت�، �زیرانداز� یا �محل خواب� استفاده می شده اند. ریشه ی این واژه ها به مفهوم �نرم بودن�، �پهن بودن� یا �جای خواب� مرتبط است.
۳. رابطه ی واژه ها
با توجه به تطور واجی و معنایی، می توان گفت که �دُشک� در فارسی نو مشتق از پهلوی �dušk� است که خود از اوستایی �duša� یا �duška� گرفته شده است. این واژه در اوستایی با همان معنای �محل خواب یا نرم پوش� وجود داشته و با گذر زمان به شکل فارسی نو درآمده است.
- - -
منابع معتبر کتابی
- - -
تشک واژه ای ترکی است که از ریشه دوشماق ( گستردن ) گرفته شده است
زبان صربی کجاش ایرانیه.
زبانشون شبیه روسهاست و مانند روسها از ترکی گرفتنش
زبانشون شبیه روسهاست و مانند روسها از ترکی گرفتنش
در زبان صربی که خودشون رو از ایران میدونن و خیلی از واژه هاشون به پارسی باستان نزدیکه میگن تشک
واژه ( تُشَک یا دُشَک ) واژه ای ایرانی است که از دو تکواژه ( دوش/توش/توز ) به همراه پسوند ( اگ /اک ) در زبان پهلوی - پارسی میانه ساخته شده است:
1 - واژه ( توز ) در زبان پهلوی به چمِ ( پوست، پوسته ) بوده است ( از کارواژه توختَن/دوختن ) .
... [مشاهده متن کامل]
نکته:واژه ( دوغ ) در زبان اوستایی به چمِ ( دوختن ) با واژگانِ ( دوشیدن، دوشیتَن، دوختن ) در زبان پهلوی - پارسی میانه، هممعنا و از یک ریشه می باشند. ( دوش ) از کارواژه ( دوغ/دوشیدن ) گرفته شده است. ( ن. ک. تاربرگِ واژه ( دوختن ) بخشِ پیشنهادها ) .
2 - پسوندِ ( اگ یا اک ) در زبان پهلوی - پارسی میانه.
چنانکه در رویه هایِ 83 و 147 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:


1 - واژه ( توز ) در زبان پهلوی به چمِ ( پوست، پوسته ) بوده است ( از کارواژه توختَن/دوختن ) .
... [مشاهده متن کامل]
نکته:واژه ( دوغ ) در زبان اوستایی به چمِ ( دوختن ) با واژگانِ ( دوشیدن، دوشیتَن، دوختن ) در زبان پهلوی - پارسی میانه، هممعنا و از یک ریشه می باشند. ( دوش ) از کارواژه ( دوغ/دوشیدن ) گرفته شده است. ( ن. ک. تاربرگِ واژه ( دوختن ) بخشِ پیشنهادها ) .
2 - پسوندِ ( اگ یا اک ) در زبان پهلوی - پارسی میانه.
چنانکه در رویه هایِ 83 و 147 از نبیگِ ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) نوشته یِ ( دیوید مک کنزی ) آمده است:


دوشَک در پارسی میانه به چم بستر بوده است.
تُشَک/توشک/دُشک/دوشک: به معنای" زیرانداز رختخواب ". اصل این واژه ترکی است و در فارسی آن را به این چهار صورت می نویسند ولی امروزه تُشَک رایج تر از بقیه است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۰۶. )
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۰۶. )