دشو

لغت نامه دهخدا

دشو. [ دَش ْوْ ] ( ع مص )نیک درآمدن در جنگ. ( از منتهی الارب ). فرو رفتن در جنگ. ( از اقرب الموارد ). دشوة. و رجوع به دشوة شود.

فرهنگ فارسی

نیک در آمدن در جنگ .

گویش مازنی

/desho/ دیشب & شیره ی دوشاب انجیر شیره ی خرمالوی جنگلی

پیشنهاد کاربران

شیره خرما
دشو. ( "د" با آوای زیر ) ، ( مازنی ) ، شیره گرفته شده از خرمالو جنگلی. یادآوری، "خرمالو جنگلی" و یا "خرمندی" در جنگلهای مازندران به گونه خودرو میروید.

بپرس