دشمنکام گشتن ؛ دشمن کام شدن. به آرزوی دشمن شدن. بر مراد دشمنان گشتن :
ولی دانم که دشمنکام گشته ست
به گیتی در بمن بدنام گشته ست.
نظامی.
هر که در راه او نهادی گام
گشتی از زخم تیغ دشمنکام.
نظامی.
ولی دانم که دشمنکام گشته ست
به گیتی در بمن بدنام گشته ست.
نظامی.
هر که در راه او نهادی گام
گشتی از زخم تیغ دشمنکام.
نظامی.