دشمن شناس. [ دُ م َ ش ِ ] ( نف مرکب ) که دشمن را بشناسد. شناسنده دشمن. عارف خصم و عدو : برون شد یزک دار دشمن شناس یتاقی کمر بست بر جای پاس.نظامی.|| ( ن مف مرکب ) که دشمن او را شناسد. معروف نزد دشمن. که دشمن بر او عارف باشد.