[ویکی نور] «غیاث الدین منصور بن محمد دشتکی»، ملقب به خاتم الحکماء و غیاث الحکماء در ادبیات، منطق، کلام، فلسفه، تفسیر، فقه، اصول، طب، ریاضیات، هیئت، نجوم، عرفان، اخلاق، داروشناسی، جواهرشناسی و حتی علوم غریبه صاحب نظر بود و در همه این زمینه ها تالیفاتی عمیق به جا گذاشته است؛ لذا به او معلم ثالث نیز گفته می شود.
امیر غیاث الدین منصور در سال 866ق (1416م / 840ش)، در محله دشتک شیراز - محله لب آب کنونی - متولد شد و در خدمت پدر بزرگوار خود به تحصیل علوم پرداخت.
در باره سال وفات وی اتفاق نظر وجود ندارد. مرحوم مدرس بین سال های 940، 948 و 949 مردد است. دیگران تاریخ وفات وی را 948 و 949 ثبت کرده اند.
امیر غیاث الدین در یکی از بحرانی ترین دوره های سیاسی تاریخ زندگی می کرد. او در زمان خود، حکومت سنی مذهب تیموریان را تجربه کرده بود و به همین سبب، عنصر تقیه در آثار دوره جوانی او ظهوری واضح دارد.
ایران که پس از حمله مغول و تیمور تازه می خواست روی آرامش به خود ببیند، بار دیگر دستخوش هرج و مرج ویرانگری های جانشینان تیمور و خان های محلی ترک نژاد قرار گرفت. در سال 903 سلطان مراد پسر سلطان یعقوب به سلطنت رسید و میان او و مردم فارس اختلافاتی درگرفت. قاسم بیگ به تصور اینکه محرک واقعی مردم، امیر صدرالدین محمد دشتکی - پدر غیاث الدین - است، فرمان داد تا عده ای از ترکمانان بایندری به منزل او ریختند و خانه اش را غارت کردند و امیر صدرالدین را به قتل رساندند. زخم این غارت و قتل، دل فرزند ارشد را مجروح ساخت.
پس از فوت شاه اسماعیل صفوی در سال 930 و به سلطنت رسیدن بهادرخان، غیاث الدین به منظور مشارکت در مقام صدارت به دربار تبریز دعوت شد. وی ابتدا این دعوت را پذیرفت، ولی پس از آنکه از نزدیک با جلال الدین استرآبادی برخورد کرد، نتوانست دیدگاه های وی را تحمل کند و به شیراز بازگشت.
امیر غیاث الدین منصور در سال 866ق (1416م / 840ش)، در محله دشتک شیراز - محله لب آب کنونی - متولد شد و در خدمت پدر بزرگوار خود به تحصیل علوم پرداخت.
در باره سال وفات وی اتفاق نظر وجود ندارد. مرحوم مدرس بین سال های 940، 948 و 949 مردد است. دیگران تاریخ وفات وی را 948 و 949 ثبت کرده اند.
امیر غیاث الدین در یکی از بحرانی ترین دوره های سیاسی تاریخ زندگی می کرد. او در زمان خود، حکومت سنی مذهب تیموریان را تجربه کرده بود و به همین سبب، عنصر تقیه در آثار دوره جوانی او ظهوری واضح دارد.
ایران که پس از حمله مغول و تیمور تازه می خواست روی آرامش به خود ببیند، بار دیگر دستخوش هرج و مرج ویرانگری های جانشینان تیمور و خان های محلی ترک نژاد قرار گرفت. در سال 903 سلطان مراد پسر سلطان یعقوب به سلطنت رسید و میان او و مردم فارس اختلافاتی درگرفت. قاسم بیگ به تصور اینکه محرک واقعی مردم، امیر صدرالدین محمد دشتکی - پدر غیاث الدین - است، فرمان داد تا عده ای از ترکمانان بایندری به منزل او ریختند و خانه اش را غارت کردند و امیر صدرالدین را به قتل رساندند. زخم این غارت و قتل، دل فرزند ارشد را مجروح ساخت.
پس از فوت شاه اسماعیل صفوی در سال 930 و به سلطنت رسیدن بهادرخان، غیاث الدین به منظور مشارکت در مقام صدارت به دربار تبریز دعوت شد. وی ابتدا این دعوت را پذیرفت، ولی پس از آنکه از نزدیک با جلال الدین استرآبادی برخورد کرد، نتوانست دیدگاه های وی را تحمل کند و به شیراز بازگشت.
wikinoor: دشتکی،_منصور_بن_محمد