لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
حایض و زنی که خون حیض از وی آید .
فرهنگ معین
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
طمی، قاعدگی زنان، خونریزی رحم، حیض، دشتان
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
دشتان: حایض، پریود.
دشتان یک واژه ی پارسی است.
دشتان یک واژه ی پارسی است.
دَشتان، دَهَکَه ( دوره ) -
واژه اوستایی: دَخشتَ وَئیتی ( daxštavaitī )
فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : دَخشَک!
1. نشان، نماد، ویژگی، مشخصه، خاصیت
می توان به جای واژه فرانسوی "آرم" بکار رود!
... [مشاهده متن کامل]
2. همچند، برابر، به مانند
3. جنس، نوع 4. خبر، آگهی، اخطار
5ـ شگفتی، تعجب 6ـ پیشگویی، دوراندیشی
7ـ پیدا، نمایان، آشکار، ظاهر، هویدا، واضح، صریح، بدیهی
8 ـ خویشکاری، وظیفه، تکلیف، شغل، کار، پیشه، حرفه
9ـ یاد، حافظه، خاطره
10ـ خونی که از بانوان در هر ماه می رود ( عادت ماهیانه بانوان )
( ( برپایه وندیداد: دیو جَهی یا جَهَن، همان دیوی است که اهریمن بر شرمگاه آن بوسه زد و دَشتان از آنجا پدید آمد! ) )
می توان به جای واژه فرانسوی "پِریود" بکار رود!
واژه اوستایی: دَخشتَ وَئیتی ( daxštavaitī )
فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) : دَخشَک!
1. نشان، نماد، ویژگی، مشخصه، خاصیت
می توان به جای واژه فرانسوی "آرم" بکار رود!
... [مشاهده متن کامل]
2. همچند، برابر، به مانند
3. جنس، نوع 4. خبر، آگهی، اخطار
5ـ شگفتی، تعجب 6ـ پیشگویی، دوراندیشی
7ـ پیدا، نمایان، آشکار، ظاهر، هویدا، واضح، صریح، بدیهی
8 ـ خویشکاری، وظیفه، تکلیف، شغل، کار، پیشه، حرفه
9ـ یاد، حافظه، خاطره
10ـ خونی که از بانوان در هر ماه می رود ( عادت ماهیانه بانوان )
( ( برپایه وندیداد: دیو جَهی یا جَهَن، همان دیوی است که اهریمن بر شرمگاه آن بوسه زد و دَشتان از آنجا پدید آمد! ) )
می توان به جای واژه فرانسوی "پِریود" بکار رود!