دش چشمی

لغت نامه دهخدا

دش چشمی. [ دُ چ َ / چ ِ ] ( حامص مرکب ) حسد. رشک. ( یادداشت مؤلف ) : اردشیر دانست که اردوان از دش چشمی و بدکامی [ این ] را میگوید. ( کارنامه اردشیر ترجمه صادق هدایت ص 10 ).

فرهنگ فارسی

حسد . رشگ

پیشنهاد کاربران

بپرس