دسفان
لغت نامه دهخدا
دسفان. [ دُ ] ( ع اِ ) جاسوس و میانجی بد میان مرد و زن. ( منتهی الارب ). میانجی و رسول سوء مابین مرد و زن ، و گویند رسول مانندی است که چیزی درخواست کند. ( از ذیل اقرب الموارد ازتاج ). دِسفان. ج ، دُسافی . ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) و دَسافن و دَسافین. ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) زن جلبی و قلتبانی. ( منتهی الارب ). قیادة. ( ذیل اقرب الموارد از تاج ). زن بمزدی. دسفة و رجوع به دسفة شود. || گویند: أقبلوا فی دسفانهم ؛ یعنی با خمر و اجتماع و هیاهوی خویش آمدند. ( از ذیل اقرب الموارد از تاج ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید