•در معرض، دچار
•تحت تاثیر قرارگرفته ( اغلب اثری منفی و تخریبگرایانه همچون دستخوش طوفان شدن قایق. . . ) ، متحمل شدن
• پولی ( مالی یا هدیه ای و حتی خوراکی همچو شیرینی و غیره ) که به شادباش یا شکرانه به دیگران دهند مثل انعام
... [مشاهده متن کامل]
دستخوش را به گلایه و به شکواییه نیز گویند به نیش و کنایه مثلا به رندی که عملی خلاف انتظار و نکوهیده انجام داده باشد.
•احسنت، مرحبا، آفرین، دست خوش ( به تحسین )
•دست خَوش به نوازنده چیره دست و خوش نواز نیز میگفته اند. به کسی که در بکار بردن فن یا هنر و یا در صنعت و حتی در ورزش توانا و کارآمد بوده باشد.
•تحت تاثیر قرارگرفته ( اغلب اثری منفی و تخریبگرایانه همچون دستخوش طوفان شدن قایق. . . ) ، متحمل شدن
• پولی ( مالی یا هدیه ای و حتی خوراکی همچو شیرینی و غیره ) که به شادباش یا شکرانه به دیگران دهند مثل انعام
... [مشاهده متن کامل]
دستخوش را به گلایه و به شکواییه نیز گویند به نیش و کنایه مثلا به رندی که عملی خلاف انتظار و نکوهیده انجام داده باشد.
•احسنت، مرحبا، آفرین، دست خوش ( به تحسین )
•دست خَوش به نوازنده چیره دست و خوش نواز نیز میگفته اند. به کسی که در بکار بردن فن یا هنر و یا در صنعت و حتی در ورزش توانا و کارآمد بوده باشد.
یعنی دستت درد نکند خوش دست بودی با برکت بودی